معنی کار سخت و کمرشکن

حل جدول

کار سخت و کمرشکن

طاقت ‌فرسا


کار سخت و گران

کمرشکن


کمرشکن

طاقت فرسا


کار سخت

‌شاق

اِدّه


کار دشوار و سخت

بغرنج، دشخوار، شاق، صعب، غامض، متعسر، مشکل، معضل


کار سخت و زشت

اد


شغل و کار سخت

بیاوار

لغت نامه دهخدا

کمرشکن

کمرشکن. [ک َ م َ ش ِ ک َ] (نف مرکب) کمرشکننده. آنچه که کمر شخص را بشکند. (فرهنگ فارسی معین). || کنایه از طاقت فرسا. بسیار سنگین. (فرهنگ فارسی معین). که تحمل آن صعب یا نامقدور باشد. شاق. سخت. فوق طاقت. خرج یا زیانی بگزاف: مخارج کمرشکن. غرامت کمرشکن. تنزیل پول در ایران کمر شکن است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ مرکب) نوعی تفنگ شکاری ته پر که با کشیدن ضامنی لوله ٔ تفنگ در ناحیه ٔ قنداق خم می شود و انتهای لوله ٔ تفنگ بیرون می آید تا فشنگ تازه را در آن جای دهند و سپس بحالت اول درآورندتیراندازی را و غالباً تفنگ های کمرشکن دولول است.


کار سخت گرفتن

کار سخت گرفتن. [س َ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) کنایه از سخت و دشوار گردانیدن آن:
چون لب جو سخت گیرد کار بر هر کس جهان
از برای آب خوردن بایدش دندان سنگ.
سلیم (از آنندراج).

فرهنگ عمید

کمرشکن

ویژگی آنچه فشار زیادی به کمر وارد ‌کند،
[عامیانه، مجاز] دشوار، طاقت‌فرسا: مشکلات کمرشکن،
[مجاز] ویژگی وسیله‌ای که از وسط خم می‌شود،

فرهنگ معین

کمرشکن

(ص فا.) کار سخت و گران، امر دشوار، (ص مر.) پهلوان، دلیر، شجاع، (اِمر.) بالای کوه، کمر کوه. [خوانش: (~. ش کَ)]

واژه پیشنهادی

کمرشکن

تحمل ناپذیر و طاقت فرسا

فرهنگ فارسی هوشیار

کمرشکن

(صفت) آنچه که کمر شخص را بشکند، طاقت فرسا بسیار سنگین: مخارج کمر شکن.

مترادف و متضاد زبان فارسی

کمرشکن

بسیارسنگین، تحمل‌گداز، توان‌سوز، توان‌فرسا، طاقت‌سوز، طاقت‌فرسا

معادل ابجد

کار سخت و کمرشکن

1917

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری